معانی و توضیحات درس به درس کتاب فارسی هفتم(دوره ی اوّل دبیرستان) برای سال تحصیلی 1403ـ1402 ویژه ی دانش آموزان عزیزم(طاهره مسجدی ـ دبیر ادبیات، املا، نگارش)

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

ستایش(یاد تو) از کتاب: لیلی و مجنون ـ شاعر: نظامی گنجه ای؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه 9 فارسی هفتم      

* ستایش(اسم غیرساده وندی و اسم مصدر⬅ (اسم مصدر: (بُن فعل) + ی حرف میانجی+ ـِ ش = ستایش)   

 ستایش(یاد تو) از کتاب: لیلی و مجنون ـ شاعر: نظامی گنجه ای؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه 9 فارسی هفتم      

* ستایش(اسم غیرساده وندی و اسم مصدر⬅ (اسم مصدر: (بُن فعل) + ی حرف میانجی+ ـِ ش = ستایش)              

1ـ ای نام تو بهترین سرآغاز/ بی نام تو نامه کی کنم باز؟(سرآغاز و باز«قافیه اند» و ردیف نداریم) [تعداد جمله: 3 ]

معنی: ای خدایی که اسم تو، بهترین سرآغاز برای هرکاری است، من بدونِ یاد نام تو، این کتاب را آغاز نمی کنم. (بدون نام و یادِ تو هیچ کاری را شروع نمی کنم)     * نامه: کتاب، نوشته         * سرآغاز: اوّل هرچیزی، شروع  

* استفهام انکاری(بی نام تو نامه کی کنم باز؟)       آرایه: جناس ناهمسان افزایشی در حرف آخر(نام، نامه)

2ـ ای یاد تو مونسِ روانم/ جز نام تو، نیست بر زبانم(روانم و زبانم«قافیه اند» و ردیف نداریم)[تعداد جمله:3] معنی: ای خدایی که یاد و ذکر تو همدمِ روحِ من است، من فقط تو را ستایش می کنم و نام تو را بر زبان می آورم. 

* روان: جان، روح       * مونس: همدم، یار    * واژگان هم خانواده(مونس: اُنس، اَنیس، مَأنوس) 

3ـ ای کارگشای هرچه هستند/نام تو، کلید هرچه بستند(هستند و بستند«قافیه اند» و ردیف نداریم)[تعداد جمله:4]

معنی: ای[خدایی که] برطرف کننده ی مشکلاتِ موجودات هستی، نام تو همانند کلیدی[است] که مشکلات

و گرفتاری ها را حل می کند. (ای کارگُشایِ همه ی موجودات؛ نام و یادِتو حلّال هر مشکلی است که دیگران ایجاد کرده اند)    * کارگشا: برطرف کننده ی مشکلات، حل کننده ی مشکلات، آسان کننده ی کارها

* هرچه هستند: همه ی موجودات      آرایه: جناس ناهمسان اختلافی در حرف اوّل(هستند، بستند)

* تشبیه(نام تو مانند کلید است)

4ـ ای هست کُنِ اساسِ هستی/کوته ز دَرَت درازدستی(هستی و دراز دستی«قافیه» و ردیف نداریم)[تعداد جمله:2] معنی: ای به وجود آورنده ی جهان هستی، در درگاهِ تو، به کسی ظلم نمی شود.         * کوته(مخفّف کوتاه)  

* زِ(مخفّف از)  * حرف ندا(ای) * منادا(هست کن)  * هست کن: به وجود آورنده، پدید آورنده(منظور خدا)

* درازدستی: غلبه، ستم، ستمگری، زورگویی       * واژه هم آوا(اساس: پایه، بُنیان، بنیاد ـ اثاث: لوازم خانه)   

آرایه: کوته ز دَرَت درازدستی(کنایه ازمسلّط شدن، ظلم کردن)       * واج آرایی(صامت س در مصراع اوّل)       

5ـ هم قصّه ی نانموده، دانی/هم نامه ی نانوشته، خوانی(دانی و خوانی«قافیه اند» و ردیف نداریم) [تعداد جمله:2]

معنی: خداوندا! تو از همه ی قصه های آشکارنشده و نامه های نوشته نشده آگاهی. (از همه ی رازها و رمزها باخبری)  * نانموده: پنهان، آشکارنشده      * نانوشته: نوشته نشده     * صفت غیرساده(نانموده، نانوشته) 

* گروه مفعولی (قصّه ی نانموده ـ نامه ی نانوشته)    آرایه: تناسب(نامه، خوانی)   * واج آرایی(صامت ن )      

* جناس ناهمسان اختلافی در حرف اوّل(دانی، خوانی)       

6ـ هم تو، به عنایت الهی/آنجا، قَدَمم رسان که خواهی(الهی و خواهی«قافیه اند» و ردیف نداریم) [تعداد جمله:2] معنی: خدایا، تو با لطف و توجه خودت، مرا به آن مقام و جایگاهی برسان که می پسندی و صَلاح می دانی. (تو با لطف و احسانِ خودت مرا به جایگاه و مقامی که می خواهی و صَلاح می دانی برسان)

* عنایت: لطف، توجه، احسان  * قَدَمَم رسان: هدایتم کن   * ترکیب اضافی(قدمم)  * هم: همچنین(قید)

7ـ از ظلمتِ خود، رهایی ام ده/ با نورِ خود،آشنایی ام ده(رهایی ام و آشنایی ام «قافیه اند» و واژه ی «ده»ردیف)

[تعداد جمله:2] معنی: پروردگارا، مرا از جهل و گمراهی، نجات بده و با نور معنوی و معرفت خودت، آشنا کن.      

* خود درمصراع اوّل(انسان) و درمصراع دوم(خدا)   * ظلمت: تاریکی، گمراهی    آرایه: تضاد(ظلمت، نور)

ابومحمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجه ای؛ شاعر قرن 6 و 7 هجری(فرمانروای قلمرو داستان سُرایی)

* در ایران روز 21 اسفندماه، روز بزرگداشت نظامی است.  * اثر: پنج گنج یا خمسه شامل پنج کتاب است:

1) مخرن الاسرار  2) لیلی و مجنون 3) خسرو و شیرین 4) هفت پیکر  5) اسکندرنامه                                                                 

1) مخزن الاسرار: منظومه ای اندرزی و اخلاقی به پیروی از «حـدیـقـة الحقیقـة سنایی» سروده شده است.

2) لیلی و مجنون: قیس از قبیله بنی عامر همان مجنون بر اثر اختلاف قبیله ای، لیلی به عقد اِبن سلام درآمد و ...

3) خسرو و شیرین: شیرین برادرزاده ی بانوی ارمن و منظور از خسرو، خسرو پرویز از پادشاه ساسانی است.

4) هفت پیکر(هفت گنبد یا بهرام نامه نیز گویند): کتاب مثنوی و در5136 بیت است و در آن از سرگذشت

بهرام گور و شرح زندگی او با هفت دختر از شاهزادگان هفت اقلیم آمده است.

5) اسکندرنامه(این کتاب، در دو بخش است: شرف نامه، اقبال نامه) 

* آثار« نظامی» بعدها مورد تقلید شاعران بود.  * نویسندگان تقلید کننده از آثار نظامی: خواجوی کرمانی،

امیر خسرو دهلوی، وحشی بافقی، هاتفی خرجردی، مکتبی شیرازی، فیضی فیاضی، نامی اصفهانی.   

پیام درس(ستایش): مناجات و راز و نیاز با خداست. شاعر از خداوند می خواهد که او را مورد لطف خودش قرار دهد. خداوند را به بزرگی و عظمت ستایش می کند و در پایان از خداوند می خواهد که نیازش را برطرف سازد.  

نثر ادامه ی درس ستایش(یاد تو) از کتاب: الهی نامه ـ نویسنده و عارف: خواجه عبدالله انصاری؛ نوع نثر: مُسجّع(آهنگین)؛ صفحه 9 فارسی هفتم

ـ الهی، دلی ده که درکار تو جان بازیم؛ جانی ده که کارآن جهان سازیم.[تعدادجمله:5]معنی: خداوندا، شهامت و شجاعتی به ما ببخش که در انجامِ دستورات تو فداکاری کنیم. (خداوندا، به ما شجاعتی بده تا خود را، در راه تو فدا کنیم و جانی بده تا کارهایی را انجام بدهیم که آخرت ما را بسازد.)    * منادا(الهی)    * مفعول(دلی، جانی)    آرایه: سجع متوازی(بازیم، سازیم)    * جان بازیم(کنایه از خود را فدا کنیم)

ــ دانایی ده که از راه نیفتیم، بینایی ده تا در چاه نیفتیم.[تعداد جمله:4] معنی: پروردگارا، علم و آگاهی به ما بده تا از راه رسیدن به تو منحرف نشویم و بصیرت بده تا گمراه نشویم. (بینش و شناختی به ما ببخش که در چاهِ جهل و گمراهی نیفتیم) * دانایی: خردمندی، آگاهی * بینایی: توانایی درکِ حقیقت، بصیرت * مفعول(بینایی، دانایی)   

آرایه: تضاد(راه، چاه)               * در چاه نیفتیم(کنایه از گمراه نشویم)           * سجع متوازی(راه، چاه)

* جناس ناهمسان اختلافی درحرف اوّل(راه، چاه)   

ـ دست گیر که دست آویز نداریم، توفیق ده تا در دین استوار شویم.[تعدادجمله:4]معنی: کمک کن زیرا به جز تو هیچ یاوری نداریم، موافقت و همراهی کن تا در راهِ دین، محکم و پا برجا شویم. * استوار: محکم، پابرجا(واژه دوتلفّظی)

* توفیق: کامیابی  * دست آویز: آن چه از آن کمک می گیرند  * دو جمله امری(دست گیر، توفیق ده)

آرایه: دست گیر(کنایه از کمک کن)      * سجع مطرّف(نداریم، شویم)  

معنی ابیات و عبارت ها + پاسخِ خودارزیابی از کتاب فارسی هفتم                گردآوری: طاهره مسجدی

ــ نگاه دار تا پریشان نشویم. [تعدادجمله:2]معنی: مراقب و پشتیبان ما(حافظِ ما) باش تا آشفته(پریشان، سرگردان) نشویم.   * پریشان: آشفته، نگران

خواجه عبدالله انصاری: دانشمند و عارف قرن پنجم هجری؛ لقب: شیخ الاسلام و معروف به پیرِانصار و پیرِهرات

آثار(به نثر): الهی نامه، مناجات نامه، زادالعارفین، رساله ی دل و جان، تفسیرِقرآن با نامِ  کشف الاسرار

بیتِ آغازِ فصل اوّل(زیبایی آفرینش) از کتاب: گلشن رازـ شاعر: شیخ محمود شبستری؛ قالب شعر: مثنوی؛ صفحه 11 فارسی هفتم

ـ جهان، جمله، فروغِ رویِ حق، دان/ حق اندر وی ز پیدایی است پنهان(دان و پنهان«قافیه» و ردیف نداریم) [تعداد جمله:2] معنی: جهان را به تمامی، پرتوی از نور وجود خدا بِدان و خدا به دلیل آنکه در کمال پیدایی و آشکار بودن است در این جهان پنهان به نظرمی رسد. (دیده نمی شود). [نورِخداوند تمامِ جهانِ هستی را فرا گرفته امّا خداوند آن قدر آشکار است که از شدّت پیدایی، پنهان به نظرمی رسد.] از نعمت های خدا به وجود خدا می توان پِی برد.

* جمله: همه، تمام  * فروغ: نور، روشنایی  * حق: خدا   * شکل قدیم حرف اضافه در(اندر)  * مخفّف(زِ: از)  

* شکلِ قدیم ضمیر شخصی جدا سوم شخص مفرد(وی)   * مرجع ضمیرِ وی(جهان)        * مفعول(جهان)    

* گروه مسندی و ترکیب اضافی(فروغِ رویِ حق)   * مسند(پنهان)  * جمله اوّل(امری) و جمله دوم(خبری) 

* نهادجمله اوّل[تو] محذوف      * نهادجمله دوم(حق درمصراع دوم)      * مضاف الیه(حق در مصراع اوّل) 

* شکل قدیم فعل امر(بدان= بِدان)   * ترکیب اضافی(رویِ حق)    آرایه: تضاد(پیدایی، پنهان) 

شیخ محمود شبستری(وفات720هجری): شاعر و عارف قرن 7و8 هجری قمری در شبستر از روستاهای اطراف تبریز. آثارش: حق الیقین، شاهدنامه، گلشن راز؛ کتاب گلشن راز: معروف ترین اثر شیخ محمود شبستری است. کتابی عرفانی درباره ی اصول، معانی، اصطلاحات تَصَوُّف(عرفان اسلامی) است که شیخ محمود آن را در قالب مثنوی در 993 بیت در پاسخ به پرسش های امیر سید حسینی هِرَوی راجع به اصطلاحات تصوّف نوشت.

درس اوّل(زنگ آفرینش) از کتاب: به قول پرستو ـ شاعر: زنده یاد قیصرامین پور؛ قالب شعر: چهارپاره؛ صفحه 12 تا 14 فارسی هفتم

آقای قیصر امین پور(تولّد 2 اردیبهشت 1338در گُتِوَندِ خوزستان ـ وفات 8 آبان 1386در تهران؛ قرن معاصر): استاد دانشگاه، شاعر و نویسنده؛ دیپلم خود را در شهر دزفول گرفت. ابتدا در رشته ی پزشکی و جامعه شناسی پذیرفته شد اما هر دو را رها کرد و به ادبیات روی آورد و در این رشته به درجه دکترا نایل شد. از شاعران موفّق پس از انقلاب اسلامی است. سال 1368 جایزه ی نیما یوشیج موسوم به مرغ آمین بلورین را گرفت.

آثارش: در کوچه ی آفتاب، تنفّس صبح، آینه های ناگهان، به قول پرستو(برای نوجوانان)، مثل چشمه مثل رود(برای نوجوانان)، ظهر روز دهم، دستور زبان عشق.

پیام درس: تصویر یک کلاس خیالی است که در آن دانش آموزان به کمک معلّم، درباره ی آرزوهای خودشان در آینده حرف می زنند. آرزوهایی که پاک و به دور از هر گونه ظاهرسازی مادّی است. هر کدام از بچه ها می خواهند که در خیال خود و به دور از دردسرهای مادّی به این آرزوهای خود برسند. تمام این اتّفاقات در یک جنگل خیالی پیش آمده و با استفاده از آرایه ی ⬅ تشخیص این داستان شکل گرفته است.

* از آن جایی که قالبِ شعر « چهارپاره» است، قافیه هایِ آن دو بیت، دو بیت با هم بررسی می شود.

1ـ صبح یک روز نوبهاری بود/ روزی از روزهای اوّل سال(سال و خوش حال «قافیه اند» و ردیف نداریم) [تعدادجمله:2] معنی: صبح یک روز زیبای اوّل سال نو [بود]         * قید زمان(روزی)         آرایه: تکرار(روز)   

* منظور از نوبهاری: اوّل مهرماه(اوّل سال تحصیلی جدید) است نَه آغاز بهار     

2ـ بچّه ها در کلاس جنگل سبز/ جمع بودند دور هم، خوش حال[تعدادجمله:1]معنی: بچه های جنگلِ سبز، شاد و خوش حال، در کلاس دورِ هم جمع شده بودند. آرایه: تشخیص(بچه ها و در کلاس را به پدیده های جنگلی نسبت داده)

3ـ بچّه ها گرم گفت وگو بودند/ باز هم در کلاس، غوغا بود(غوغا و انشا «قافیه» و واژه ی «بود»ردیف) [تعدادجمله:2] معنی: بچه ها مشغول صحبت بودند و دوباره در کلاس پُر از سر و صدا شد.     * بازهم: دوباره(قیدتکرار)  

* حرف غیرساده از نوع مرکّب(بازهم)  * نهاد(بچّه ها)    * واژه غیرساده از نوع وندی ـ مرکّب(گفت و گو)  

* فعل ماضی سوم شخص جمع(بودند)  * گروه مسندی(گرم گفت و گو)   * مسند(غوغا)   * متمّم(کلاس)      

آرایه: گرم گفت و گو بودن(کنایه از مشغول حرف زدن بودن)    * دو تشخیص(غوغا را به کلاس موجودات جنگلی) و (صحبت کردن را که ویژگی انسان است، به بچه ها که پدیده های جنگلی است) نسبت داده است.           

4ـ هر یکی برگ کوچکی در دست/باز انگار، زنگ انشا بود[تعدادجمله:2] معنی: هر یک از آن ها، برگِ کوچکی را در دست [داشتند]. دوباره، انگار ساعت انشا بود.      * مفعول و ترکیب اضافی(برگ کوچکی)       * باز: دوباره(قید تکرار)  

* قید شک و تردید(انگار)          * متمّم(دست)          * مسند(زنگ انشا)         * نهاد(هریکی) 

5ـ تا معلّم زِ گَردِ راه رسید/گفت با چهره ای پر از خنده:(خنده و آینده«قافیه»و ردیف نداریم)[تعدادجمله:2]

معنی: همین که آموزگار وارد کلاس شد با لبخند(خندان) گفت:  * نهاد(معلم) * متمّم و ترکیب اضافی(گردِ راه)  

* حرف ربط(تا) آرایه: تشخیص(از گرد راه رسیدن و با چهره ای خندان صحبت کردن را که ویژگی انسان است به معلم که در این شعر یکی از پدیده های جنگل است نسبت داده است)  * از گرد راه رسیدن(کنایه از وارد شدن)           

* این بیت با بیت بعدی موقوف المعانی است.        * مفعول(باز موضوع تازه ای داریم/«آرزوی شما در آینده»)

6ـ باز موضوع تازه ای داریم/«آرزوی شما در آینده»[تعدادجمله:2] معنی: دوباره موضوع انشایِ تازه داریم. آرزوی شما

در آینده[چیست؟]   * زِ(مخفّف از)   * باز: دوباره(قیدتکرار)     * کلِ بیت مفعول برای فعل گفت در بیت قبلی

7ـ شبنم از روی برگِ گل برخاست/گفت: «می خواهم آفتاب شوم(آفتاب و آب«قافیه»و «شوم»ردیف) [تعدادجمله:4] معنی: شبنم(قطره ی صبحگاهی) از رویِ برگ گُل بلند شد و گفت: «من دوست دارم مانند آفتاب باشم»        * برخاست: بلند شد * نهاد(شبنم)  * متمّم(رویِ برگ گل) * مسند(آفتاب) آرایه: تشبیه(می خواهم مانند آفتاب شوم)      * تشخیص(شبنم برخاست) و (شبنم گفت)      * مراعات نظیر یا تناسب(برگ، گل، آفتاب)

8ـ ذرّه ذرّه به آسمان بروم/ ابر باشم، دوباره آب شوم»[تعدادجمله:3] معنی: کم کم به آسمان بروم و مانند ابری شوم و دوباره به باران تبدیل شوم.  * مسند(ابر، آب)   * قیدمقدار(ذرّه ذرّه)   * قیدتکرار(دوباره)  * متمّم(آسمان)    * دوتلفّظی(آسمان) آرایه: تشخیص(صحبت کردن شبنم) * تشبیه(مانند ابر شوم) * تناسب(آسمان، ابر، آب)

9ـ دانه آرام بر زمین غلتید/ رفت و انشای کوچکش را خواند(خواند و ماند «قافیه اند» و ردیف نداریم) [تعدادجمله:3] معنی: دانه، آهسته بر رویِ زمین چرخید و رفت و انشایِ کوچک خود را خواند.  * غلتید: از پهلویی به پهلویِ دیگر چرخید.    * نهاد(دانه)      * قیدحالت(آرام)       * متمّم(زمین)     * گروه مفعولی(انشای کوچکش)  

آرایه: تشخیص(بر زمین غلتیدن دانه، رفتن دانه، انشا خواندن دانه)

10ـ گفت: «باغی بزرگ خواهم شد/تا ابد سبزِ سبز خواهم ماند»[تعدادجمله:3] معنی: دانه گفت: «من به باغِ بزرگی تبدیل خواهم شد و برایِ همیشه تازه و شاداب می مانَم.       * اَبد: زمانی که آن را نهایت نباشد، جاودان، همیشگی  

* مسند و ترکیب وصفی(باغی بزرگ) آرایه: تشخیص(صحبت کردن و بیان آرزوی دانه)      * تکرار(خواهم) 

* سبز سبز ماندن(کنایه از شاداب و سرزنده بودن)       * واج آرایی(حرف ب)

11ـ غنچه هم گفت:«گرچه دل تنگم/مثل لبخند، باز خواهم شد(باز و نیاز «قافیه اند» و واژه ی «خواهم شد»ردیف) [تعدادجمله:3] معنی: غنچه هم گفت: « اگرچه ناراحت و غمگین هستم دوباره مثلِ لبخند، شاد و خوش حال خواهم شد.  * (غنچه) باز شدن: خوش حال و شاد شدن   * گرچه(مخفّف اگرچه)      * مسند(دلتنگ، باز)   * زمان فعل آینده(خواهم شد)  آرایه: تناسب(نسیم، بهار، بلبل، باغ)  * دل تنگ بودن(کنایه از غمگین بودن)   * تشبیه(غنچه مثلِ لبخند باز شدن)          * دو تشخیص(حرف زدن و بیان آرزوی غنچه)       

12ـ با نسیمِ بهار و بلبل باغ/گرم راز و نیاز خواهم شد»[تعدادجمله:1]معنی: با نسیمِ بهاری و بلبلِ باغِ گُل مشغول گفت و گو خواهم شد.  * زمان فعل آینده(خواهم شد)   * گروه مسندی(گرم راز و نیاز)   * گروه متمّمی(نسیمِ بهار و بلبلِ باغ)  آرایه: دو تشخیص(راز و نیاز کردن و دلتنگی غنچه)

13ـ جوجه گنجشک گفت: «می خواهم/فارغ از سنگِ بچه ها باشم(بچّه ها و رها «قافیه اند» و واژه ی «باشم»ردیف)

[تعدادجمله:3] معنی: جوجه ی گنجشک گفت: «من می خواهم از دستِ اذیّت و آزار ِبچّه ها در امان و آسوده باشم. * نهاد(جوجه گنجشک)  * فارغ: به معنیِ آسوده، راحت  * مسند(فارغ)  آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ گنجشک و بیان آرزویش)

14ـ روی هر شاخه جیک جیک کنم/ در دل آسمان، رها باشم»[تعدادجمله:2] معنی: رویِ شاخه های درخت مشغولِ جیک جیک کردن باشم و در دلِ آسمان آزاد و آسوده پرواز کنم»  * رها: آسوده، آزاده، راحت  * مسند(رها)

* واژه دوتلفّظی(آسمان) * ترکیب اضافی و گروه متمّمی(دلِ آسمان)  آرایه: دلِ آسمان(کنایه از عمقِ آسمان)   * تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ گنجشک)       * مَجاز(سنگ مجاز از آزار و اذیت)

15ـ جوجه ی کوچک پرستو گفت:/«کاش با باد رهسپار شوم! (رهسپار و بهار«قافیه»و واژه «شوم»ردیف)[تعدادجمله:3] معنی: جوجه ی کوچک پرستو گفت: «ای کاش، من هم با باد همراه و همگام شوم.      * شبه جمله(کاش)

*گروه نهادی و نهاد جمله اوّل(جوجه ی کوچک پرستو)  * نهاد محذوف جمله سوم[من]   * مسند(رهسپار)

آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ پرستو و بیان آرزویش)          * رهسپار(کنایه از سفر کردن)

* پرستو(نماد: پیام رسانی)          * جناس ناهمسان افزایشی در حرف آخر(با، باد)

16ـ تا اُفق های دور، کوچ کنم/ باز پیغمبر بهار شوم»! [تعدادجمله:2] معنی: تا آسمان های دور(پرواز کنم)کوچ کنم و دوباره پیام آورِ فصلِ بهار شوم».  * اُفق: کرانه های آسمان  * کوچ کردن: پرواز کردن  * باز: دوباره(قیدتکرار)  * واژه چنداملایی(پیغمبر)  * تا: فاصله و مسافت(حرف اضافه)  * متمّم(افق های دور)  * مسند(پیغمبر بهار)

آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه ی کوچکِ پرستو و بیان آرزویش)        * پرستو(نماد: پیام رسانی)

17ـ جوجه های کبوتران گفتند:/ «کاش می شد کنار هم باشیم(هم و حرم«قافیه» و واژه ی «باشیم»ردیف)[تعدادجمله:4]  معنی: جوجه های کبوتران گفتند: «کاش، ما هم در کنارِ هم دیگر، جمع می شدیم»      * مسند(کنارهم) 

* نهاد(جوجه های کبوتران)  آرایه: تشخیص(صحبت کردن جوجه های کبوتران و بیان آرزوهایشان) 

18ـ توی گلدسته های یک گنبد/روز و شب، زائر حرم باشیم»! [تعدادجمله:1] معنی: روز و شب در داخلِ گلدسته هایِ مسجد و مکان هایِ مقدّس مشغولِ راز و نیاز(زیارت کردن) باشیم.     * حَرَم: داخل مکان زیارتی و مقدّس 

* زائر: زیارت کننده  * گنبد: سقف بزرگی کمابیش به شکلِ نیمکُره که معمولاً سقفِ مساجد و اماکن متبرکه به این صورت ساخته می شود.      * گلدسته: جایی در بالایِ مناره ی مسجد که مؤذّن بر آن اذان می گوید.

* تویِ: داخل(حرف اضافه) * گروه متمّمی(گلدسته های یک گنبد) * قیدزمان(روز و شب) * مسند(زائرحرم)

آرایه: تشخیص(زیارت کردن جوجه های کبوتران و بیان آرزوهایشان)       * تضاد(روز، شب)          

* مراعات نظیر(گلدسته، گنبد، زائر، حرم)    * کنار هم بودن(کنایه از روستی و همراهی)

19ـ زنگ تفریح را که زنجره زد/باز هم در کلاس غوغا شد(غوغا و تنها «قافیه اند» و واژه ی «شد»ردیف) [تعدادجمله:2] معنی: همین که زنجره(نوعی حشره) زنگ تفریح و استراحت را به صدا درآورد، دوباره کلاس پُر از سر و صدای بچّه ها شد.   * زَنجَره: نوعی حشره که از خود صدا تولید می کند، جیرجیرک      * بازهم: دوباره(قیدتکرار)   

* مفعول(زنگ تفریح)   * نهاد مصراع اوّل(زنجره)   * فعل اسنادی(شد)   * مسند(غوغا)    * متمّم(کلاس) 

آرایه: دو تشخیص(غوغا را به موجودات جنگلی) و (زنگ زدن را که ویژگی انسان است، به زنجره) نسبت داده است.           * مراعات نظیر(زنگ تفریح، کلاس، معلم)

20ـ هر یک از بچّه ها به سویی رفت/ و معلّم دوباره تنها شد[تعدادجمله:2] معنی: بچّه ها هر یک به سویی رفتند و دوباره معلّم درکلاس تنها ماند.        * منظور از معلّم در اینجا می تواند خود معلّم، طبیعت و یا بهار باشد. 

* نهادجمله اوّل(هریک از بچّه ها) * نهادجمله دوم(معلم) * قیدتکرار(دوباره) * متمّم(سویی) * مسند(تنها) 

21ـ با خودش زیر لب، چنین می گفت:/«آرزوهایتان چه رنگین است! (رنگین و این «قافیه اند» و واژه «است»ردیف)

[تعدادجمله:2] معنی: معلّم با خودش زیرِ لب زمزمه می کرد: « بچّه ها، چه قدر آرزوهایِ شما زیبا است! 

* نهاد(آرزوهایتان)   * قید(چنین)      * مسند(چه رنگین)     * مفعول(آرزوهایتان چه رنگین است)  

آرایه: تشخیص(زیر لب حرف زدن و بیان آرزوها را که ویژگی انسان است به معلم که در این شعر یکی از پدیده های جنگل است نسبت داده است)         * رنگین بودن(کنایه از گوناگون و دلپذیر بودن)

22ـ کاش روزی به کام خود برسید،/ بچه ها،آرزوی من این است» ! [تعدادجمله:4] معنی: ای کاش! روزی به آرزوهایتان برسید. [ای] بچّه ها، آرزویِ من این است».  * کام: آرزو  * شبه جمله و جمله عاطفی(کاش)  * منادا(بچه ها) و حرف ندا [ای] محذوف است.  * نهاد(آرزوی من)  * مسند(این)   آرایه: تشخیص(بیان آرزو؛ چون آرزو کردن از ویژگی های انسان است که به معلم که در این شعر یکی از پدیده های جنگل است نسبت داده شده)

خودارزیابی؛ درس اوّل « زنگ آفرینش» صفحه 14 کتاب فارسی هفتم

1ـ چه کسانی در کلاس جنگل سبز، آرزو های خود را مطرح کردند؟ شبنم، دانه، غنچه، جوجه گنجشک، جوجه پرستو، جوجه های کبوتران، معلم.

2ـ منظور شبنم از جمله ی «می خواهم آفتاب شوم» چیست؟ می خواهم با گرمای خورشید بخار شوم و به آسمان بروم و با خورشید یکی شوم و یا مثل آفتاب پُرنور شوم.

3ـ اگر شما در جنگل سبز بودید، چه آرزویی داشتید؟ آرزوی اینکه جنگل سبز همیشه سبز باشد.

         

تکلیف درس فارسی، املای فارسی، انشا و نوشتاری دانش آموزان پایه های هفتم، هشتم، نهم (دوشنبه، چهارشنبه)...
ما را در سایت تکلیف درس فارسی، املای فارسی، انشا و نوشتاری دانش آموزان پایه های هفتم، هشتم، نهم (دوشنبه، چهارشنبه) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dganjineh220d بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 17 مهر 1402 ساعت: 17:25