این ترانه بوی نان نمی دهد / بوی حرف دیگران نمی دهد سفره ی دلم دوباره باز شد / سفره ای که بوی نان نمی دهد
نامه ای که ساده وصمیمی است / بوی شعر و داستان نمی دهد:
... با سلام و آرزوی طول عمر / که زمانه این زمان نمی دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود / روی خوش به ما نشان نمی دهد
یک وجب زمین برای بغچه / یک دریچه آسمان نمی دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن / گر زمین دهد، زمان نمی دهد
فرصتی برای دوست داشتن / نوبتی به عاشقان نمی دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل / دست دوستی تکان نمی دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را / هدیه ای به رایگان نمی دهد
کس ز فرط های و هوی گرگ و میش/ دل به هی هی شبان نمی دهد
جز دلت که قطره ای است بی کران / کس نشان ز بیکران نمی دهد
عشق نام بی نشانه است و کس / نام دیگر بدان نمی دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان / نان و گل به میهمان نمی دهد
نا امیدم از زمین و از زمان /پاسخم نه این، نه آن... نمی دهد
پاره های این دل شکسته را / گریه هم دوباره جان نمی دهد
خواستم که با تو درد دل کنم / گریه ام ولی امان نمی دهد ...